هفتمین...
هفتمین...

هفتمین...

اینترنت وصل شد...

بالاخره اینترنت وصل شد...عجب سرعتی...عجب توهمی...

سرعت کم GPRS...

گلو درد دارم...

GPRS سرعتش خیلی پایینه امروز...نمی شه حتی وبلاگ هم آپدیت کرد...

معنی شرجی...

امروز معنی شرجی رو فهمیدم...

البته احتمالاً هنوز معنی شرجی رو به صورت عمقی درک نکردم...

گرما و شرجی...

هوا گرم و شرجیه...کار کردن داره سخت می شه...

روزانه درهم...

سرم شلوغ شده...
خسته بر می گردم...یه دوش...شام...نهایتاً یکی دو قسمت The Big Bang Theory...بعدش هم خواب...
دیگه نای انجام بقیه کار ها رو ندارم...
شهریور امتحان دارم...

نوشتن روزانه...

فعلاً که تصمیم دارم هر روز یه چیزی بنویسم...

اگر غم لشکر انگیزد...

من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم...

ایران؟!...

اینجا ایران...آشیانه ای بس ویران...

سخنی فلسفی...

جمعه تعطیل است...

پ.ن: اما اینجا جمعه ها هم تعطیل نیست...

Excel...

یکی دو ساعتی می شه سرگرم ور رفتن با Excel برای درست کردن یه فایل برای گزارش روزانه و گزارش پیشرفت کار جدید هستم...
امیدوارم هر چه سریعتر آماده بشه که بتونم کار رو راحت تر از این طریق برای خودم مانیتور کنم...