هفتمین...
هفتمین...

هفتمین...

پایه ای برای عکاسی؟!...

خیلی وقته عکاسی نکردم!...البته با دوربینم...یه چند وقتیه جَسته و گریخته با گوشی یه عکسایی می گیرم...بد نیست...از عکس نگرفتن خیلی بهتره...اما شاید نصف اون چیزیه که دنبالشم...

عکاسی با دوربین نصفه خالی برنامه عکاسیه هنوز...

شاید کیفیت پایین دوربین و لنز فعلی، و در کل نبود تجهیزات یه دلیل باشه...اما می دونم این کل قضیه نیست...

دنبال پایه می گردم...پایه ای برای عکاسی...یکی که پایه باشه...یکی که یهو نصف شب برنامه عکاسی فردا رو باهاش هماهنگ کنم...صبح روز بعد ببینم زودتر از خودم با یه کوله و دوربین، هدفون به گوش منتظرمه...با هم بزنیم به دل طبیعت...همون اوایل راه دست کنه جیبش، یه فلَش در بیاره بزنه به ضبط ماشین...پر آهنگای خاص...بعد بشینیم با هم در مورد آهنگا بحث کنیم...در مورد اینکه این کسی که این آهنگ رو نوشته و اجرا کرده خدایی بوده واسه خودش...یا اگه خدا نبود، یه کانکشن خاص با خدا داشته و شایدم هنوز داره...یا اگه کانکشن هم نداشته، یه جایی فراتر از زمین بوده وقتی آهنگ رو می نوشته...

بعد که رسیدیم به مقصد راه بیفتیم و عکس بندازیم و ...

اما هنوز اون پایه نیست...