هفتمین...
هفتمین...

هفتمین...

سوزنم گیر کرد...

یه چند روزیه سوزنم روی «رضا یزدانی» گیر کرده...

پست جدید آیا؟...

پیشنهاد یه پست جدید بهم دادن...اما تقریباً ردش کردم...
هر چند که با اصرار رئیس مواجه ام همچنان...

نصف روز...

جمعه ست...نصف روز کار هست...
اما فرق چندانی نمی کنه وقتی استراحت اول صبحی در کار نباشه...

خستگی بیش از حد...

بیش از حد خسته م...استراحت نیاز دارم...استراحت...

کارگاه روز دوم...

از صبح زده به سرم...می خوام برم...مرخصی بدون حقوق بگیرم...فقط یه مدت نباشم...
خسته م...

کارگاه روز اول...

می خواستم نیام سر کار...اما «م...» تماس گرفت گفت پنجشنبه و جمعه رو درست کردم هر وقت رسیدی بیا کارگاه...

بدون عنوان...

طبق معمول دقیقه آخر راه افتادم...دوباره استرس..