هفتمین...
هفتمین...

هفتمین...

پلیس یا جنایتکار؟...

"بچه که بودیم، توکلیسا، می گفتن وقتی بزرگ بشین، یا پلیس می شین یا جنایتکار...
وقتی یه اسلحه پر به سمتت نشونه گرفته شده، چه فرقی می کنه کی باشی؟!..."...



The Departed...

کلاغای قیل و قال پرست...

"در این زمانه بی های و هوی لال پرست...
خوشا به حال کلاغای قیل و قال پرست..."...

درون گرا باش...

درون گرا باش...درون گرا باش...درون گرا باش...

اینترنت پر...

یه چند روزی می شه که اینترنت رو جمع کردن...

حالا به صورت کاملاً آفلاین به اینترنت دسترسی دارم...اونم ممکنه هر لحظه برچیده بشه...
البته درخواستش رو دادم...امیدوارم Ok بشه...

دست های پر توان...

مراقب دست های پُر توانِ ناتوانان باشید...

«سمبل گمشده» تمام شد...

دور روز پیش بالاخره کتاب «سمبل گمشده»، که چند وقتی بود شروع به خوندنش کرده بودم، رو تموم کردم... کتاب جالبی بود... به زودی یه مطلب در موردش می نویسم...

طراحی مجدد...

به شدت ذهنم درگیر طرح فتوبلاگم شده...
هم لوگو و هم طرح و ساختار فتوبلاگ...
می خوام دوباره راه اندازیش کنم...با یه سیستم جدید...یه طرح و شکل جدید...
شاید حتی مجبور بشم عکس هام رو از اول ادیت کنم...البته به شرط اینکه سورس اون عکس ها رو پیدا کنم...چون همه فایل هام از رو هاردم پاک شد...
یکی دو تا طرح هم برای لوگوی اینجا زدم...اگه اونم به نتجیه برسه قالب اینجا رو هم یه تغییری می دم...

بدون عنوان...

صبح مرخصی گرفتم برم بخوابم...رفتم اما برگشتم...

بدون عنوان...

تو راهم...فردا صبح باید برم کارگاه...

بدون عنوان...


دوباره عزای کارگاه رفتن...