اینجا تابستونا شعله می باره...پاییز داغه...زمستون گرمه...بهار داغه...
تابستونا شعله می باره...
دیشب دو تا مطلب تو فکرم بود که در موردشون مطلب بنویسم...
الآن فقط یکی از اون دو تا رو به خاطر میارم...دومی رو هر چه قدر فکر می کنم مطمئن نیستم این چیزی باشه که الآن تو ذهنمه...
مردکِ *** دستش رو کرده تو جیبش می گه "وظیفه من نیست"...
آخه *** پس وظیفه کیه؟!؟!؟...وظیفه من که اصلاً نه ربطی به کارم داره نه به رشته م و نه به قسمتی که هستم؟!!!!!...
عجب هوا گرم و شرجی هست...وای به مرداد...
روز اول...
تو دفترم نشستم...دارم به فتو بلاگم فکر می کنم...امیدوارم بتونم تو 10 روز آینده طرح ش رو آماده کنم و بعدش کد نویس ش رو هم تموم کنم...
هنوز ذهنم گیر قالبه...
گیر سایت جدید...
گیر راه اندازی مجدد فتو بلاگم...طراحی لوگو...قالب...
گیر راه اندازی سایت شخصی م...