هفتمین...
هفتمین...

هفتمین...

بدون عنوان...

هیچی...
هنوز هم مثل روزای قبل دارم وقت می کشم ببینم کی 24 روز سر میاد که برم خونه...

بدون عنوان...

با دو نفر مشورت کردم...با یه نفر دیگه هم که مد نظر دارم باید مشورت کنم...مطمئنم که خیلی منطقی جواب می ده...هر چند که احتمال می دم جوابش با اون چیزی که من می خوام تفاوت داره...
اما نظرش برام مهمه...

بدون عنوان...

ریسکش بالاست... خیلی نه...اما ریسکش بالاست...

بدون عنوان...

کنار اون جرقه قبلی...و در راستای همون...یه جرقه دیگه هم زده شده تو ذهنم...

بدون عنوان...

هر روز دارم مصمم تر می شم...

بدون عنوان...

دارم فکر می کنم روی اون قضیه...

بدون عنوان...

جرقه ای تو ذهنم زده شده که...

بدون عنوان...

دارم می رم تو خط تلفن های برون مرزی...

بدون عنوان...

یه برنامه ای دارم...باید بیشتر در موردش فکر کنم...

باید به نتیجه برسونمش...

بدون عنوان...

هر روز که می گذره ناامیدی بیشتر می شه...